انسان نیک اندیش - انسان قدرتمند - نژاد برتر

نیکی کردن و بدی دیدن شاهوار است.

انسان نیک اندیش - انسان قدرتمند - نژاد برتر

نیکی کردن و بدی دیدن شاهوار است.

ظالمان بالفطره

دوستانی که من رو میشناسند میدونند تحملم خیلی زیاده تا بگم به من ظلم شده(بعید میدونم کسی تاحالا این کلمه رو از من شنیده باشه) حالا تصمیم گرفتم از روش قدیمیها استفاده کنم و داستان بنویسم،در کنایه و استعاره از زندگی،دست به قلم بردن برای داستان نوشتن سخت بود،ولی شد ...
******************************************************
یه روز یه مردی بود که در شهر خودشون به عدالت و انصاف معروف بود.
این آقا روزی بیرون شهر قدم میزد،حسابی هم گرسنه بود،یه خرگوش رو اتفاقی گیر میندازه.
خرگوش رو میاره خونه و تصمیم میگیره کبابش کنه بخوره،خرگوش التماس میکنه که تو میتونی بری از فروشگاه شهر گوشت آماده کبابی بخری،چرا میخوای منو بکشی؟تو که به عدالت معروفی،حداقل یه شانس به من بده.
آقای عادل چون به عدالت خودش ایمان داشته قبول میکنه و به خرگوش میگه من یک شانس به تو میدم که اگر بتونی روی دو دست راه بری از کشتن تو منصرف میشم و برای تمرین این کار به تو یک هفته وقت میدم،ولی نمیتونی اینجا رو ترک کنی،باید در اون اتاق دربسته زندگی کنی.
خرگوش قبول میکنه و یک هفته در خانه مرد عادل زندگی میکنه،بعد از یک هفته مرد عادل میاد و خرگوش با دقت و ظرافت شروع میکنه روی دستهایش راه رفتن،مرد عادل بسیار تعجب میکنه و با خوشحالی دست میزنه و به خرگوش میگه که از کشتن او صرفنظر کرده،خرگوش از اینکه تلاشش مثمر ثمر بوده و مرد عادل هم آدم خوبی بوده و سر حرفش مونده بسیار خوشحال میشه،تو حال و هوای خودش مرد عادل میگه :
ولی ... ( این "ولی" ها زندگی همه رو خراب میکنه )
من نمیکشمت،ولی از این خونه هم نیمشه بری،تو همون اتاق زندگی میکنی و من شبها تورو به قهوه خانه شهر میبرم،تو برای مردم روی دست راه میری و مردم برای اینکار به من پول میدهند،من پولدار میشوم و ما کنار هم زندگی خوبی خواهیم داشت،من برای تو بهترین هویجهای شهررا میخرم و زمانیکه خانه بزرگتری خریدیم قول میدهم اتاقی بسیار زیبا برای تو فراهم کنم،و در ضمن هرگز خرگوشی را از صحرا برای خوردن نمیگیرم،چون پول دارم و کباب خرگوش میخرم،،،مرد با خودش فکر کرد که جدا من مرد عادلی هستم،و خوش به حال خرگوش که گیر آدم منصفی چون من افتاد،وفکر کرد که خرگوش چقدر از او متشکر خواهد بود که او را از زندگی در صحرا به همچین امکاناتی رسانده است.
مرد با این افکار به رختخواب رفت،و خرگوش که همه زندگی و آزادی خود را از دست رفته میدید با خود فکر کرد که چه اشتباهی کرده،و کاش روز اول کباب میشد .....
******************************************************
به من بگید اشتباه خرگوش کجا بود تا من هم نظر خودم رو بگم
نظرات 10 + ارسال نظر
joolipooli چهارشنبه 15 خرداد 1387 ساعت 08:53 ب.ظ

hamishe hamine. adama fekr mikonan ke behtarin karo daran mikonan va hich vaght be eshtebahaye khodeshon pey nemibaran va hamishe fekr mikonan ke khodeshon behtarinan,badesham kharghoshe khob ba in karesh khodesho salha asir karde bod.albate nemidonam vagean zendegi ba esarat lezatbakh hast ya na.mesle habse abad mimone va edam,yani on be jaye edam habse abad ro entekhab kard.albate be nazare man adama mitonan ke ba har sharayti kenar biyan va badesham taze mitonan ke to badtarin halat bara khodeshon chizi dorost konan ke azash lezat bebaran.dar vaghe adama bayad ke az hame lahzeha behtarin estefade ro bekonan az koja malom shayad ke kharghoshe bazam be marde adel bege ke ye forsate dige be man bede age ke masalan ye kar dige bekone azad beshe baraye hamishe.

sara چهارشنبه 15 خرداد 1387 ساعت 09:33 ب.ظ

shayad kheili az maha mesl e un khargush bashim, ama nemitunam khargush o mahkum konam,chon vaghty adam omidesh be azadi bashe dige be avagheb e badesh nemitune fekr kone . azadi marhaley e gharibi az zendegi e adami hast ,ke kheili vaghta kheili az adama hich vaght un o nemibinan va hasrat be del miran un donya ama nemidunam hamishe ye hesi behem mige ke khoda azadi mide be hame hatta khargushaaa,ama ma nemidunim che juri azash bahre begirim,in moshkel e mast

[ بدون نام ] جمعه 17 خرداد 1387 ساعت 06:25 ب.ظ

به نظرم اشتباهش اینجا بود که به جای اینکه روی توانایی های خودش برای بدست آوردن آزادیش تکیه کنه، روی عادل بودن اونی که زندانیش کرده بود ، تکیه کرد! یعنی خب خرگوشی که ظرف یک هفته خودش با خودش یاد می گیره که روی دستش راه بره، مطمئنا انقدر باهوش هست که یک راهی برای آزادی خودش پیدا کنه عوض اینکه راهی برای به بند کشیدن خودش پیدا کنه!

غزل جمعه 17 خرداد 1387 ساعت 10:35 ب.ظ

قبلیه من بودم یهو رفت رو ارسال قبل اینکه اسمم رو بزنم!

گلناز چهارشنبه 22 خرداد 1387 ساعت 09:04 ق.ظ

به نظر من خرگوش اصلآ اشتباهی نکرده و چیزی و از دست نداده ،به هر صورت تو این دردسر افتاده ، تا اینجا با استفاده از تواناییش تونست نجات پیدا کنه و مطمئنآ خیلی راحت باز هم با استفاده از توانایی هاش میتوونه به آزادی یا هر چیزی که میخواد برسه.وقتی اشتباه میکنه که فکر کنه خودش توانایی نداره و طرفش چون آدم هست توانایی داره هر کاری بکنه.

غزل چهارشنبه 22 خرداد 1387 ساعت 09:31 ق.ظ

آقا جان حالا می شه جواب بگی ؟ ;)

[ بدون نام ] دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 11:57 ق.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 11:57 ق.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 11:58 ق.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 04:19 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد